در مطالب پیشین تا اینجا رسیدیم که وجود شیطان بنا به خواست خدا بوده و جهان بی شیطان، جهانی نبوده که خدا اراده کنه، در واقع شیطان هم کارگزاری هست مثل دیگر کارگزاران خدا.
اگر به خاطر داشته باشید در مثال اول شاهد بودیم که مدیر مدرسه تلاش می کنه که موانع پیشرفت رو از جلو راه بچه ها برداره، در حالی که اینجا خداوند خودش برای پیشرفت انسانها مانع تراشیده، اونم مانعی سخت و ترسناک.
در نظرات اینطور بیان شد که "ظهور جمله اشیاء به ضد است" و برای اینکه فهم درستی از خیر شکل بگیره، شر (که وصف شیطان است) به وجود آمد. از لحاظ منطقی این جمله کاملا درسته، ولی به نظر شما این عادلانه است که گروهی از انسانها اسیر دست موجود پلیدی به نام شیطان شوند، صرف اینکه قرار است مفهوم شر فهمیده شود؟
آیا این درسته که گروهی از مردم گرسنه باشند تا درس عبرتی بشه برای دیگران؟ گروه معلول باشند که دیگران قدر سلامت رو بدونند؟ البته این موارد از سنخ مورد بحث ما نیستند، اما تشابه معنایی دارند.
نسبت شیطان و آدم چگونه است؟ شیطان چه آشی برای ما پخته؟